انحصارطلبی در موسیقی کُردی

آسیب شناسی مناسبات حاکم برموسیقی کردستان

دیرزمانی است که تحلیل ونقد آثار هنری به امری مهم وقابل توجه برای مطبوعات تبدیل شده است.متأسفانه این مهم درحوزه ی موسیقی کردی مشاهده نمی شود درحالی که تولید آثار شنیداری چندین برابر آثار نوشتاری وتحلیلی در عرصه ی موسیقی ما است.این امر در موسیقی کُردی که به اعتراف کارشناسان هنری ، غنی ترین بخش موسیقی ایران زمین است ، در درجۀ صفر اهمیت قرار دارد. منتشر کردن آثار ( کاست، سی دی و به تازگی کلیپ) بدان پایه رسیده است که حتی فروشگاه های عرضۀ آثار صوتی، بدون احترام به قوانین اخلاق کپی رایت،هم زمان تهیه کننده، تکثیر کننده و تولیدگر کلیپ های متعددی می شوند که اگر بخواهیم تعداد آنها را از لحاظ کمی ارزیابی نماییم ، می توان گفت به حدی است که به راحتی  خوراک پخش یکسال شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای را تأمین مینماید ، اما از جنبه ی کیفی در سطح نازلی قرار دارند و حتی بر بسیاری از آنها نمی توان نام ((اثر)) هنری گذاشت. دلایل بی شماری می توان ذکر کرد که  بوجود آورنده ی چنین وضعیتی است و اگر بخواهیم به تمامی جوانب این وضعیت اشاره نماییم  می بایست چندین مقاله و نشست به این مهم اختصاص یابد. یکی از بارزترین دلایل  غیاب نقد در عرصه موسیقی کُردی، بزرگ نمایی بیش از حد اشخاص و آثار آنهاست که تا حد مبالغه و تقدس گسترش یافته است. به همین دلیل هیچ صاحب قلمی اجازه ی نقد آنها را به خود نمی دهد. این عدم تلاش برای نقد و تحلیل ساختاری ، موجبات فقدان این حوزه ی مهم را عامل شده است. جریان های تبلیغاتی و ساپورت های کلان  سیستماتیک برای بعضی هنرمندان و گروه های موسیقی و تأیید آنان از جانب سرمایه گذاران عرصۀ تجارت و انحصار فرهنگی در موسیقی، فستیوال ها و جشنواره های متعدد ،موجب شده که منتقدین ساکت مانده ، دچار تعارفات بیهوده شده و بدیهی ترین آثار، به صرف نام صاحب اثر و شهرت آن، غرق در اغراق های تحسین آمیز شوند. این سکوت آنچنان به درازا کشیده که هنرمند گرانی چون جناب آقای هوشنگ کامکار سرپرست و مدیر گروه کامکارها ، آن را به معنای رضایت مخاطب و از سوی دیگر به بی سوادی و بی توجهی آنان تعبیر می کنند.

در هفته نامه ی سیروان شماره ی دهم ، تیرماه 85، خبری تحت عنوان (( کامکارها در مراکش)) درج شده بود که در آن مدیر این گروه از آلبومی تازه با ارکستر سنفونیک و صدای پیام عزیزی خبر داده بود و این که آلبوم مذکور را در خارج از کشور منتشر می نمایند.هیچ تردیدی در رابطه با تنگناهای بوروکراتیک و سیاست های کلان و دست و پاگیر فرهنگی خصوصاً در مورد نشر موسیقی در ایران وجود ندارد. از صدور مجوز اجرای صحنه  ای ، تأیید شعر ، شاعر ، نوازنده و نوع موسیقی وساز گرفته تا مسائلی چون صدابرداری و سالن کنسرت، از صدور مجوز اولیه و ثانویه و راهرو های تنگ و تودرتوی شورای همواره در حال تغییر موسیقی برای کاست و سی دی گرفته تا یافتن تهیه کنندگان و ناشرانی که شهامت سرمایه گذاری در امور فرهنگی را داشته باشند، همه ی اینها موضوعات لاعلاج و دیرینه ی دنیای موسیقی ماست. اما با تمام این توصیف ها بی انصافی است اگر هنرمندان ، قضاوتی مانند مدیر گروه کامکارها داشته باشند ! چرا که ایشان در ادامه همان مطلب دلیل انتشار اثر جدید گروه را در خارج از کشور ، بی اهمیتی موسیقی اصیل و پرمحتوا نزد ایرانیان دانسته اند.

بی شک گروه کامکارها یکی از ذخایر عرصه ی موسیقی هستند و نیازی به تعریف و تمجیدهای متداول و روزمره ندارند. این گروه با توجه به سالها کار و تلاش در حوزه ی موسیقی و خصوصاً اجراهای صحنه ای و توان قابل توجه نوازندگی اعضای خود در بخش موسیقی سنتی ایران واقعاً خدمات شایانی انجام داده اند. اما لازم است نکاتی در مورد ساختار آثار این گروه مطرح گردد؛  نکاتی انتقادی که می بایست بعد از انتشار هر اثر این گروه در اختیار مخاطبان قرار گیرد که متأسفانه این غیاب به همان تعارف و سکوت! باز می گردد. در اینجا چند سوأل مطرح می شود :

1-      صلاحیت درجه بندی محتوا دار و بی محتوا بودن آثار از کجا صادر می شود؟ 2-  آیا موسیقی گروه کامکارها همان موسیقی برگرفته از فرهنگ همین ملت نیست؟ 3- آیا مدیر این گروه در قضاوت خود دچار همان برخورد اداری فرهنگی نشده است؟ آیا...

به واقع این هنرمند بزرگوار فراموش کرده اند زیرا سال هاست از توبره ی فرهنگ پر محتوای همین ملت به عاریت می گیرند و بعد از کمی استرلیزه و شعری کُردی به آنان باز می گردانند. واقعا اگر این مردم برای موسیقی اهمیتی قائل نیستند، این تنوع ( موسیقی سنتی، مقامی، نواحی، حماسی، آئینی و ...) به وجود می آمد؟ باور کنید اگر این تنوع در فرهنگ ما جاری نمی شد ، نه گروه کامکار و نه هیچ گروه دیگری در عرصه ی فرهنگ و هنر این ملت متولد نمی شد. بر کسی پوشیده نیست که کامکارها تا دهه ی 60 راوی و مجری موسیقی سنتی ایرانی بودند و شاهد این مدعا حضور تک تک اعضای آن در گروه های شیدا و عارف و هم نشینی با اساتیدی چون محمد رضا لطفی ، پرویز مشکاتیان ، حسین علیزاده و استفاده از تجارب دیگر اساتید است. از اواخر دهه ی 60 این گروه به صورت مستقل حوزه ی کاری خود را در موسیقی کُردی تعریف نمود. آثار بسیاری از این گروه منتشر و اجرا شده و بالطبع چون اجراهای خوب موسیقی همیشه در پایتخت به روی صحنه می رود، مخاطبان فراوانی بار سفر بستند و با هزار زحمت و جور، رنج تهیه یک بلیط را بر خود هموار کردند تا یک اجرای خوب را از نزدیک نظاره گر باشند. بلیط هایی که در بازار سیاه دلالی برابر با حقوق یک ماهه ی یک کارگر است. بسیاری از همین مخاطبان به دلیل نداشتن توان مالی، دیدن این گروه را روی صحنه ، رویائی می بینند و با گوش جان کاست های آنان را پیگیری کرده و به آن اکتفا می کنند اگر مدیر این گروه به کنسرت گروه خود به همراه ارکستر ملی و اجرای استاد شجریان در سنندج رجوع کنند شاید به خاطر بیاورند که خیل مشتاق مردم موسیقی را خوب درک می کنند و ارزش والائی برای این هنر قائل هستند.اگر چه نگارنده قضاوت ایشان را در این مورد به حساب عدم نقد و تحلیل آثارشان می گذاردو فکر می کند که واژه های (( محتوا)) و (( اصیل)) در آثار آنان باید به نقد کشیده شود، چرا که صرفاً با استفاده ار دانش ترجمه شده ی غرب نمی توان ماهیت محتوایی برای آثار هنری دست و پا کرد و این تصور که با استفاده ی ابزاری  از فرم های تجربه شده ی غربی، می توان یک فرهنگ پر محتوای موسیقی ساخت ،نادرست است، چرا که در کل آثار ارائه شده ی این گروه می توان رد پای اساتید و هنرمندانی را یافت که نه از فرهنگ غرب گرته برداری کرده اند و نه در جشنواره ها و فستیوال های متعدد موسیقی حضور یافته اند.بر این اساس هرگز نمی توان گفت این گروه ، محتوایی فراتر از آثار این اساتید به آن افزوده اند.

بخش بزرگی از موفقیت کامکارها به اقتضای زمان و مکان، موقعیت و امکانات و از همه مهمتر شرایط تعیین کننده تبلیغاتی و سفارش های گوناگون است و اگر همین مجموعه عوامل برای هنرمندانی چون  حسن زیرک ، محمد ماملی، علیمردان، طاهر توفیق، مظهر خالقی و دیگران مهیا می شد، معرفی چهره آنان به جهانیان اکنون شکل و سطح دیگری داشت. آقای کامکار به نیکی می دانند که گروهشان به جایگاهی رسیده است که محل و نوع اجرا را بر اساس محاسبات مالی ارزیابی می نمایند ، نه بر اساس فرهنگ سازی و تعهد به ارزش های فرهنگی این مردم! یا اینکه این واقعیت را فراموش کرده اند که فرهنگ و موسیقی همین مردم به قول ایشان (( بی اعتنا به موسیقی پرمحتوا)) است که تلیت هزار باره اش نموده اند و پله ی جهانی شدن گروه شده که دیدنش برای ما آرزو و برای اروپاییان سرمایه و تبلیغات و ماحصل آن فخر فروشی به ما و ساپورت و تبلیغات آن وری ها. همه شاهد بودیم که مدیر این گروه دو سال پیش(توضیح دیار کُرد :زمان نگارش این مقاله سال 85 می باشد) رسماً اعلام کرد که دیگر در ایران کنسرت اجرا نخواهد کرد، در حالی که چند ماه پیش برای اجرای کنسرتی در تهران برنامه ریزی کرده بودند.این تناقض ها باز می گردد به همان ارزیابی های مالی و مشکلات اداری ، نه بی اعتنائی مردم نسبت به موسیقی ! از این دست می توان انتشار اثری به نام ((اوراد خوانی)) را نام برد که در کاخ نیاوران اجرا شد  و به صورت سی دی نیز در سطح کشور منتشر گردید. جالب اینجاست که این اثر پس از گذشت دو سال مجدداً در کردستان عراق و آن هم پس از دریافت مبلغی قابل توجه منتشر شد. اینجاست که دیگر موضوع مخاطب و برداشت او نیست، بلکه درآمد مالی است.متأسفانه تراکم سفارشات و دعوت نامه های این گروه بدان حد است که برای نمونه پس از گذشت شش دوره جشنواره ی موسیقی کُردی ، حتی برای یکبار ، یک نفرشان شرکت در این جشنواره را بر سفر به فستیوال های آسیایی ، ارپائی و آمریکائی ترجیح ندادند.

اگر گروه خوب کامکار تا بدین حد دلسوز موسیقی پر محتوا و فرهنگ این ملت هستند چرا با توجه به توان مالی و موقعیت جهانی مناسب، هنرمندان و استعدادهای نوشکفته و اغلب گمنام کُرد را گرد خویش جمع نکردند تا به آن مطلوب ایده آل که ارکستر بزرگ موسیقی کُردی است نائل شویم، تا هم فرهنگ این ملت بهتر به جهانیان معرفی شود و هم سنت اقتدار خانوادگی رایج نگردد و فرصتی نیز برای دیگر هنرمندان به جهت تجلی خلاقیت، مهیا شود.

علی رغم پتانسیل قابل توجهی که در میان هنرمندان کُرد موجود است، داعیه داری تولی موسیقی کُردی از سوی این گروه به جایی رسیده است که همچون تفکر قجری و موروثی موسیقی بر آنان حاکم است، تا جایی که همه اعضای این خانواده اعم از فرزند و فرزند زاده، بدون رواج یک آلت موسیقی کُردی، مالک بلاعزل تمام فستیوال ها و اجراهای این سو و آن سوی دنیا شده اند و جبران عدم حضور خواننده ای خوش صدا و مسلط به موسیقی و زبان کُردی را با ترکیبات صوتی هم آوائی اعضای گروه که حتی در ادای لهجه ی زبان مادری شان مشکل دارند لاپوشانی می کنند. واقعا در میان این همه هنرمند، خواننده و نوازنده کُرد، کسانی پیدا نمی شوند که بی ادعا و دلسوزانه ، در راستای اهداف این گروه که گویا گسترش فرهنگ و هنر این ملت است نقش آفرینی کنند و نقصان ساز بندی کُردی آنان را جبران نمایند؟

سال هاست که در آثار کامکارها ضعف غیاب سازهای بادی و سازهای مختص موسیقی کردی و همچنین خواننده ای مسلط به مقام ها و فرم های آواز کُردی به چشم می خورد، اما به صرف اینکه هنرمندان کُرد با آنان تشابه و تناسب خانوادگی ندارند، مدیریت گروه همچنان این کمبود را با استفاده از اقوام و انصاب خویش و استفاده از سازهای دیگر مناطق، جبران نموده است.

جالب اینجاست که با توجه به دانش و آگاهی این هنرمند در بحث ارکستراسیون غرب، رباب افغانی را برای روایت الحان موسیقی کُردی بر سازهای کُردی ترجیح داده اند! مشکلی که بسیار حائز اهمیت است  اینست که اعضای این گروه هیچگاه حاضر نشده اند در سالن های اجرا بنشینند و مانند یک پژوهشگر و محقق ، کار دیگر هنرمندان را مشاهده کنند و از آن به عنوان نیروئی در جهت ارائه بهتر آثار خود و ارتقای سطح کیفی کارشان بهره بگیرند. بسیاراند هنرمندانی که جوهر و استعداد دارند و به دلایل متعدد این مجال برایشان مهیا نشده است؛  یا در خانه به عزلت نشسته و گمنام می مانند ویا پس از مدتی خود را در جاهایی که سزاوار آن نیستند میبینند. عدم نقد و تحلیل کارآمد آثار و حتی سیاست های فرهنگی  موجب شده است تا به جای درمان و اصلاح، فقط به تولید انبوه و سفر بسنده شود و تفکر (هرکسی به فکر خویش بودن ) در میان افراد و گروه ها رواج یابد . این امر تا جایی پیش رفته است که اگر روزی مانورهای تبلیغاتی به موسیقی های دیگری مانند موسیقی تُرک ، عرب و ... معطوف شود، به صرف درآمدهای کلان و پشتوانه ی شهرت و تبلیغات ، داعیه داران موسیقی کُردی به آن سوی تغییر مسیر خواهند داد. در جای دیگر ( روزنامه ی شرق- 14 اردیبهشت 1385) مدیر گروه کامکارها خود را از سایر موسیقی دانان ایران منفک ساخته اند و گفته اند که تنها موسیقیدانی هستند که هم مطالعه می کنند و هم اهل قلم اند و شاهد گقته ی خود را ترجمه و چاپ کتابهایی دانسته اند که تاکنون از ایشان منتشر شده است. اما برخلاف گفته خویش که خود را کتاب خوان می دانند ، گویا در کتابخانه شان کتاب های منتشر شده ی  هنرمندانی را که در این سالیان با مشقت فراوان نگاشته شده ندارند. آثار کسانی مانند : پرویز منصوری، سیاوس بیضایی، مصطفی کمال پورتراب، بهمن باشی، محمدرضا درویشی، روح انگیز راهگانی، بهروز وجدانی، مهدی ستایش گر، حسین دهلوی، محمدرضا لطفی، نصرت اله حدادی، حبیب اله نصیری فر، سعدی حسنی، شریف لطفی و ... اگر هم هدف محک و تیزاب کشیدن آثار خود با دیگران است ، که این خود بحث دیگری است و کارآمد و ناکارآمدی  آن توسط منتقدان کالبد شکافی می شود نه اینکه مترجم یا نویسنده، فریادکشان اثر خود را به عرش برساند.آثار شما یکی از مجموعهمکتوبات موسیقی ایران است، اما نمی توان گفت تنها اثر ! و نمی توان فتوا صادر کرد که هر هنرمندی آثار شما را نخوانده باشد دیگر در عالم موسیقی جایی نخواهد داشت. قضاوت و نقد شما درباره اهالی موسیقی ناشی از دیدگاه ها و معیارهای آموزه ای شما، در رابطه با موضوع مطالعه اهل موسیقی است و این نمی تواند یک حکم ازلی و ابدی باشد بلکه فقط یک نظر است و حق دارد مخاطب مشتاق خود را بیابد. البته این امر زمانی اتفاق می افتد که منتقدان آثار شما را نیز به نقد بکشند. آقای کامکار گفته اند که به دلیل توان مالی، ناشر آثار خود بوده اند و یا از سود مالی آن صرف نظر کرده اند. این را نیز باید به حساب سعادت و بهروزی ایشان گذاشت و دستاورد کنسرتهای خارج از کشور و فستیوال های بیشماری که دو سوم از اهالی موسیقی حتی نام آنها را نشنیده اند و نمی دانند در کجای دنیا برگزار می شود، وگرنه نویسندگان و قلم به دستان فراوانی هستند که به دلیل نداشتن توان مالی و نبودن ناشر، آثارشان را تا دم مرگ چون حسرتی در گنجه های خاک گرفته ی زمان با خود همنشین می کنند. اگر هر کدام از هنرمندان گمنام این سرزمین، فرصت و امتیاز این را می داشت که آثار صوتی و مکتوب خود را در دو سوی جهان ضبط و منتشر نماید، حتماً مجال و توان آن را نیز می داشتند تا از جیب مبارک شان خرج ترجمه و نشر کتب نمایند و دیگران قضاوت کنند که کسان دیگری نیز می توانند علم دار و جلودار این فرهنگ باشند.به راستی اگر شرایط مالی شما و گروه شما، برای دیگر فرزندان این خاک مهیا می شد، شاهد ظهور گروه ها و ارکسترهای بزرگ و کتابخانه جامعی نبودیم که فرهنگ پر محتوا و اصیل این مردم را به درستی بنویسند و بخوانند و بسرایند؟

نگارنده : شهرام علی محمدی

منبع : روژ هه لات- مهرماه 1385