آهنگی به یاد حمه صالح دیلان

 

 

در این پست مقامی بسیار زیبا از عدنان کریم که به یاد و خاطره خواننده خوش صدای کورد حمه صالح

 

دیلان اجرا شده است را برای شما دوستان آماده کرده ایم که امید است مورد پسند شما قرار بگیرد

 

 

دانلود

 

 

محمد صالح دیلان فرزند ملا احمد دیلان در سال 1927 میلادی در محله «گاوران» شهر سلیمانیه در خانواده ای روشنفکر به دنیا آمد، از همان دوران کودکی و در حجره قرآن و کتاب های آن دوران را می خواند و بعدها به مدرسه خالدیه می رود و تا کلاس سوم متوسطه در آنجا به تحصیل ادامه می دهد، به دلیل فقر و قحطی منطقه در آن زمان تحصیل را رها می کند.چون پدرش فردی شعر دوست و خوش صدا بود و همچنین تسلط خاصی بر شعر فارسی و کردی داشت از همان دوران کودکی به سرودن شعر علاقه مند بوده است و از همان دوران کودکی به مطالعه و تحقیق در ادبیات کلاسیک کردی، فارسی و عربی پرداخته است و در همان دوران جوانی اشعارش را منتشر کرده است. به همین دلیل این شاعر بزرگ یکی از یکه تازان عرصه ادبیات کردی به شمار می آید. محمد صالح دیلان یکی از دست اندرکاران همیشگی روزنامه «ژین» بوده است و در عرصه های روشنگری، دفاع از حقوق مسلم کُردها، خدمت به مردم کُرد و مبارزه علیه کهنه پرستی از جایگاه والا و ارزشمندی برخوردار است. به همین دلیل 11 سال از عمر گرانبهایش را در گوشه زندان های استعمارگران و اشغالگران کردستان به سر برده است. محمد صالح دیلان علاوه بر استعداد ادبی، در زمینه موسیقی و مقام و سرود، آثار زیبا و شاهکاری را از خود بر جای گذاشته و اینها سندی است بر مکتبی ویژه که مختص به خود استاد دیلان است. صالح دیلان علاوه بر اینکه شاعری بزرگ و توانا بوده است، خواننده ای توانمند، آهنگساز و مقام دانی نادر و منحصر به فرد نیز بوده و یکی از نمونه های برجسته و جاویدان وی ترانه حماسی نوروز است. شعر این ترانه از ماموستا پیره‌مێرد است و در سال 1948 با صدای زیبای استاد محمد صالح دیلان در سراسر مناطق کردنشین پخش شد و در میان مردم با نام سرود نوروز شناخته می شود. بیشتر آثار استاد با همکاری رادیو "خاک" و استودیو "اسکار" بر روی پنج حلقه سی دی پیاده شده اند و عبارتند از 1- به‌رده‌ قاره‌مان 2- زیندان 3- بهاران 4- پاییز و 5- ساقی که در کل شمال 62 ترانه و مقام و سرود است و همچون ستونی محکم در ردیف موسیقی کردی به شمار می روند. در عرصه مقام شیوه ای نوین ابداع کرده است که از مقام گویان دیگر متفاوت است و این نیز به آگاهی کامل، سطح تفکر والا و تسلط او به موسیقی بر می گردد.صدای ماموستا صالح دیلان صدایی زلال و اصیل است و از حنجره مدرسه هنری سلیمانیه بر می خیزد. شیوه ای منحصر به فرد دارد، تحریرهایش بیشتر به موسیقی فارسی نزدیک است و خود نیز در گفتگویی می گوید: موسیقی فارسی را دوست دارم، نه اینکه تنها دوست داشته باشم بلکه این موسیقی در خون من جاریست.

استاد محمد صالح دیلان، شاعر، خواننده، مقام خوان و سرودگوی کرد پس از نیم قرن تلاش در راه اعتلای ادبیات و هنر کردی در تاریخ 18/10/1990 و در سن 63 سالگی  دار فانی را وداع گفت و در "گردی سیوان" شهر سلیمانیه به خاک سپرده شد.

زبان رسمی یا مادری ؟

دیار کورد:یک  قطعه شعر با عنوان"ای زبان فارسی" در کتاب جدیدالتألیف فارسی ششم ابتدایی موجب واکنش های متفاوتی مخصوصاً در فضای مجازی شده.ماجرا بر سر این خطاست که از زبان فارسی به عنوان زبان مادری"کابل و تهران و تبریز و بخارا و خجند "یاد شده است  حال آنکه میان "زبان رسمی"  با "زبان مادری" متفاوت است و زبان فارسی زبان مادری اهالی آذربایجان نیست.

 

هرچند این مقاله مخصوص به عزیزان ترک زبان است اما واقعیت های تلخی را بیان کرده است  که می تواند حرف دل خیلی از دلسوزان فرهنگی این مرز و بوم باشد.امیدوارم این نوشته این موضوع را برای کسانی که ما را به "پان کُردیسم" متهم می کنند،روشن کرده باشد که دنبال کردن اقدامات هویت بخش فرهنگی نه تنها نمی تواند در تعارض با مفهوم ملیت ایرانی باشد حتی تقویت کننده ی آن نیز می تواند باشد.به هر گونه باب گفتگو همچنان باز است البته نه با منطق های رگ گردنی متورم!(توضیح:دکتر مجد فر از کارشناسان برجسته آموزش ابتدایی است و 12 کتاب در این زمینه تالیف کرده و نظرات او در این حوزه مورد استناد قرار می گیرد.)

                                        متن مقاله در ادامه مطلب

ادامه نوشته

در سوگ امپراطور...

http://s3.picofile.com/file/7929841070/images_3_.jpg 

در سوگ امپراطور...

شعر در گذشت!

فکر کنم این جمله با کمری خمیده بتواند قسمتی از کوه انبوه وغمی که بر منظومه ی ادب وارد شده ،غمی از جنس همان هایی که شاعر خدایی گونه  تولد آنها را چه در وطن وچه در غربت  به نظاره نشسته بود،بیان کند.با دست هایی خالی وقلبی مکدر به قلم های مبهوت امر کردن که در وصف امپراطور شور وشیدایی به حرکت در آمدن و نالیدن کاری بس دشوار است .شوری از جنس همان شعر خوانی های طولانی وحماسی،از همان هایی که خون را در رگ ها به مستی وعصیان می کشاند-او برای عصیان آمده بود برای بیدار کردن سنگ ها ،برای پاک کردن "فاصله"های غیر ضروری قاضی یی که حکم می کند :"همدلی"آخرین حکایت آدمی  است .کسی که کلمات را به رقص حماسی وامی داشت ،از خود بی خودی در رخسارشان هویدا بود چون دراویش کردستان حالا واژه ها همگی عزا دارند مطمئناً اگر گوش  کنید سرود خیزش آنها را می شنوید!

بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته